“منزلی وجود نداره، یه تل خاکه…” پیامک دختر شهید موقع رفتن به منزل پدریاش مدام در ذهنم مرور میشود. بعد از گذشت 60 روز داریم به مکان یکی از سندهای جانایات اسرائیل سر میزنیم. هیچ تصوری از اینکه بعد از این ایام آنجا را چگونه خواهم دید ندارم. میدان ششم نارمک تهران مقصد ماست، پیاده میشویم، حتی نیازی نیست دنبال خانه بگردیم! فاطمه راست میگفت، از یک ساختمان سه طبقه حیاط دار فقط چند تل خاک باقی مانده.
* بازگشت به میدان ششم نارمک؛ 60 روز پس از جنایت اسرائیل
ساختمان روبه روی منزلی که مقصد ما بود ابتدا توجه ما را جلب کرد. کل ساختمان تخلیه شده و آثار موج انفجار کاملا مشهود بود و نشان میداد ابعاد اتفاق وسیع بوده است. جلوی منزل را داربست زدهاند و سر تا سر پلاستیک آبی کشیدهاند، آن را کنار میزنیم و دقایقی با فیلمبردار ماتمان میبرد. جزئیات آنقدر زیاد است که باید مدام سر بچرخانی و بیینی… اینجا زمانی خانه خانواده مقیمی بوده که امروز به قتلگاه خانواده مصطفی ساداتی ارمکی تبدیل شده است. همان دانشمند هستهای که شامگاه شب دوم جنگ به همراه همسرش شهیده فهیمه مقیمی، سه فرزندش ریحانه سادات 15 ساله، فاطمه سادات 10 ساله، سید علی 4 ساله و مادر و پدر همسرش شهیده ربابه عزیزی و جانباز دفاع مقدس شهید حمید مقیمی همگی به شهادت رسیدند.
*اینجا بوی وطن میدهد/سبز و سفید و سرخ
سه ساختمان مجاور این منزل به نحوی تخریب شده که سکنه آن، کلا آنجا را تخلیه کردهاند. اما روی دیوار یکی از آن خانهها نقش و نگار پرچم ایران با پروانههای سبز و سفید و قرمز طراحی شده که نشان میدهد روزهای گذشته کشیده شدهاند، چون هنوز سطل رنگها کنار این اثر هنری دیده میشود. بعد از آن روز فهمیدم این ذوق، کار سید محمدضا میری نقاش و گرافیست است که انگار میان آن خرابهها؛ جان دوباره به مفهوم وطن بخشیده.
افزودن نظر